9 ماهگی
روز از پی روز و هفته از پس هفته می گذره و تو در دامان من هر روز جلوه جدیدی از زندگی رو بهم نشون می دی... چرا اینقدر سریع داری وارد دنیای ادم بزرگا می شی؟ چرا اینقدر عجله؟ ای کاش می شد این لحظه ها رو نگه داشت ... اینروزا اینقدر شیرینه که نمی خوام تموتم شه... چطوری می شه این روزا رو متوقف کرد.. دلم از حالا برای این روزات تنگ می شه... روزایی که وقتی از همه کس و همه چی خسته می شی فقط به یاد من می یفتی و به من پناه می یاری ... روزایی که تو بغلم شیر می خوری و من از اینکه تو شیره جونم رو می خوری خورسندم... روزایی که وقتی با یه دنیا دلتنگی از سر کار بر می گردم و می بینم تو دلتنگتری و سر تا پامو غرق بوسه می کنی... روزای انتظار روزای گل سرا...
نویسنده :
الهه
22:25